یوسف هفده ساله بود که از خدا رویایی برای زندگی اش گرفت.
در هجده سالگی به غلامی در مصر به ســردار سپاه مخصوص فرعون فروخته شـد.
در سی سالگی به نزد فرعون رسید . دوسال قبل از آن بخاطر تهمت در زندان بود .
.
بنابرین از هیجده تا بیست و هشت سالگی در اوج احساسات و غرایز جوانی در مقابل وسوسه های هر روزه زن آقایش ده سال مقاومت کرد و پیروز شـد .
.
ده سال یعنی 3.650 روز تحمل کردن وسوسه آنهم در عنفوان جوانی. آیا او هیچ احساسی به جنس مخالف نداشت ؟ البته که داشت. او بمحضی که از غلامی و زندان آزاد شد ازدواج کرد و پدر دو پسر شد .
.
رمـز یوسف برای پیروزی بر وسوسه ها داشتن رویا بود که روزی به مقام بزرگی خواهد رسید و نمیگذاشت چیزی مانع تحقق رویایش شود. او به زن فوطیفار میگفت: چگونه میتوانم مرتکب شرارت شوم و به خدا خطا ورزم ؟ پیدایش 39 : 9.
.
داشتن رویای مشخص بما هدف مشخص میدهد - هدف مشخص بما برنامه مشخص میدهد. برنامه مشخص مارا ازهر گونه انحراف از مسیر رویایمان محفوظ میکند.
وقتی رویای " پدر دلسوزی که سالها با زحمت دختر عزیزش را بزرگ کرده "را دارید . فکر اینکه پسری برای چند لحظه تفریح تمام زندگی دختر نازنین تان را تباه کند دیوانه تان میکند و آنوقت شما هم مثل یوسف در برابر وسوسه میایستید و میگویید:
.
چگونه میتوانم مرتکب چنین شرارتی بشوم و به رویای پدر بودنم در خداوند خطا ورزم؟ همینطور رویای مادری دلسوز داشتن دختران مارا از بازی با زندگی دیگران محفوظ نگهمیدارد . رویــای مشخص شما برای آینده زندگی تان چیست ؟ جلیل سپهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر